این روزها سریالی که مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده، افعی تهران است. روایتی واقعی از آنچه در زیر پوست این پایتخت و سرزمین می‌گذرد، بدون اغراق و تحمیل اراده و خواسته نویسنده و کارگردان به اثر، کاری که در عین سادگی و نزدیکی به زندگی، پر زحمت است و سخت به دست می‌آید.

پبمان معادی، سامان مقدم و روایت سخت زندگی و واقعیت/ نابودی کودکی و نیشی که افعی تهران به همه می‌زند

حسین قره: این نکته جای توضیح دارد، در میان سریال‌هایی که دیده‌ایم چه ایرانی و چه غیر ایرانی، فارغ از انواع ژانر، دو سر چشمه اصلی وجود دارد، یکی آن که نویسنده و کارگردان به واقعیت، مدار، فضا و اتمسفر شخصیت‌هایی که کشف کرده‌اند وفادار می‌مانند و زندگی او و آدمیان درگیر با او را روایت می‌کنند و تا آنجا که امکان دارد مسیر قصه‌ها را دست کاری نمی‌کنند. دسته دوم آثاری هستند که نویسنده و کارگردان شخصیت‌هایی را خلق می‌کنند تا دیالوگ‌هایی که آنان می‌خواهند و مقصودی که دارند را بازگو کنند، اینجا نویسنده و کارگردان قراردادی با مخاطبان می‌گذارند تا بر اساس آن چارچوب، شخصیت‌های خلق شده را قضاوت کنند، او را بشناسند و با او سفر کنند.

دو نمونه بارز که می‌تواند شاهد مثال باشد، سریال بریکینگ بد (افسار گریخته – Breaking Bad ) و سریال گیم آف ترونز (بازی تاج و تخت – Game of Thrones ) است. بریکینگ بد تابع امر واقع و واقعیت است و شخصیت‌ها نمی‌توانند فردا صبح که از خواب بلند شدند مواد شیمیایی را جوری ترکیب کنند که از آن تخم اژدها بیرون بیاورند، همانطور که در بازی تاج و تخت با ما قرارداد می‌کنند که می‌شود شبی تا صبحی را نخوابید و در آتش سوخت و فردا مادر اژدها شد.